هرکس.. به مته ای..دل مرا سوراخ میکند.. دیگری را از سوراخ..در فراسو میبیند!
+ نوشته شده در پنجشنبه هشتم دی ۱۳۹۰ ساعت 21:26 توسط مهرداد
حرفهای من تمام..از بد زمانه است..گرچه جاودانه نیست..بر تو یک نشانه است حرفهای من نه بوی عطر یاس..بوی چاه مستراح می دهد..گرچه از دلی شکسته اب می خورد..لیک خود مرا براب می دهد حرفهای من تمام..از پس شکست روح خالص است..روح خالصی که حال..بر جمیع منکرات..دست و پا سپرده است حرفهای من تمام.. از توهمی شگرف پرده می درد..پرده ای که جای خون..روح را ز روزن وجود اوی می جهد گرچه حرفهای من..گوش را توان دیدنش نبود!گرچه سالها..خفته در پس جدار سینه بود.. گرچه چشم بسته و ز واژه ها تهیست..گرچه بی غنا و از نگاه یار..سرسریست.. حرفهای من تو را ..نز پس شکایت است..شان ان..زندگی..جنایت و ..روزگار ساده است.. شأن آن..از برای یار نیست..عشق را دگر چو دیگران مرا..ویارو کار نیست.. شأن آن توهم همیشگی است..انچنان که دیگر از تمام قرصها نشانه نیست .. //مهرداد//